نادانی و در گمراهی ها سرگردان ماندن، از بزرگ ترین آفت های زندگی بشر در همیشه دوران ها بوده است. در این میان، وظیفه بزرگان و دلسوزان جامعه بشری است که از تمامی ابزارها برای برطرف ساختن این آفت پرخطر بهره برند. یکی از این راه ها، نثار خون خود برای درس آموزی دیگران و زدودن غبار نادانی و سرگردانی است؛ درسی که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا آن را به نیکی به همگان نشان داد. بر این اساس است که می بینیم در زیارت اربعین درباره فلسفه قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام آمده است: «وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فیک لِیستَنقِذَ عِبادِک مِنَ الجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالة؛ حسین علیه السلام خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمت نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد».
چهل روز گذشت.. .. در آن غروب خون آلود، هنگامی که خنجر شقاوت ها و نامردی ها، گلوی آخرین مبارز را درید، آن گاه که زنان و فرزندان داغدیده در میان رقص شعله های آتش خیمه هایشان، به سوگ مردان در خون غلتیده خود نشسته بودند، دشمن به جشن و سرور ایستاد، خیابان ها و کاخ ها را برای جشن ها مهیا ساخت و به انتظار ماند تا در میان دل های چون لاله پرخون اسیران، به برپایی جشنی تمسخرآمیز بپردازد.اما زینب، این ستون پابرجای کاروان اسرا، همه چیز را به گونه ای دیگر رقم زد. به راستی چه کسی می داند چگونه زینب با وجود سنگینی کوهی از مصیبت ها بر شانه هایش، بغض غم ها را فرو داد و قدم بر قله رفیع عزت و آزادگی گذاشت.با سخنان زینب، کربلا به بلوغ رسید و خون شهدا جوشید، و جوشید تا آن جویبار خونی که در غریبانه ترین حالت ممکن بر زمین جاری شده بود، در اربعین حسینی، رودی خروشان شد.چهل روز بود که یزیدیان جز رسوایی و بدنامی چیزی ندیده بودند و بزم و شادی شان آلوده به شرم و ندامت شده بود. چهل روز بود که درخت اسلام ریشه در خون شهدا، استوارتر و راسخ تر از همیشه، به سوی فلک قد می کشید. اربعین حسینی را به تمام شیعیان تسلیت عرض می نماییم.