سالهای سال است که اغلب مردم بازاریابی را به چشم شغلی ناخوشایند میبینند. حرفهای که با کمپینهای «تلقین مثبت» و پر کردن اینباکس ایمیلهای مردم عجین شده است.بازاریابی علم عجیبی نیست. بااینحال چیزی در مورد آن وجود دارد که باعث میشود حتی انسانهای باهوش را سردرگم کند. اگر از نزدیک نگاه کنیم، میبینیم که بازاریابی، انسانهای تحصیلکرده و با اعتمادبهنفس را هم مرعوب میکند. باوجوداینکه استراتژیهای بازاریابی هرسال میلیونها دلار برای شرکتها هزینه دارند، ولی حتی متصدیان شرکت میترسند که اقرار کنند از ماهیت بازاریابی و روش کار آن، چیزی نمیدانند. سه دلیل اصلی وجود دارد که بازاریابی را برای مردم و حتی مدیران ردهبالا، کمی عجیب، ناخوشایند و وحشتآور میکند:اغلب مدیرانی که تیمهای بازاریابی را استخدام میکنند، خودشان در زمینهی دیگری متخصص هستند. مثلاً شما متخصص یک شرکت کترینگ قدیمی هستید یا یک شرکت سختافزاری. درهرصورت تخصص شما در حوزهی دیگری است. بهاینترتیب هرگاه به روند بازاریابی نگاه کنید، احساس حیرت میکنید و برای اینکه ظاهر را نگهدارید، وانمود میکنید که مسائل بازاریابی را کاملاً فهمیدهاید.شما نمیخواهید اعتراف کنید چیزی را نمیدانید که احساس میکنید «باید بدانید». با خودتان میگویید «من باهوش و تحصیلکرده هستم و باید وقتی اعضای تیم بازاریابی با هم حرف میزنند، حرفهای آنها را متوجه شوم. ولی واقعیت این است که من حتی یک کلمه از صحبتهای آنها را نمیفهمم.»هیچ دلیلی و بایدی وجود ندارد که روندهای بازاریابی را متوجه شوید. شما در زمینهی دیگری متخصص هستید.نکته: با پذیرفتن اینکه شما کارشناس رشتهی خود هستید، میتوانید یادگیری مبانی و اصول اولیهی بازاریابی را بهسادگی شروع کنید.اکثر بازاریابان نمیدانند بازاریابی بهعنوان یک سیستم کل چطور کار میکند. آنها فقط بخشهایی از این سیستم را مدیریت میکنند؛ مثل بخش سئو، برند سازی یا روابط عمومی.این شغل بازاریاب است که شما را متقاعد کند بخشی از آن سیستم طلایی است که جریان دائمی مشتریان را به سمت محصولات شما تضمین میکند. آنها شما را با کلمات تخصصی و گاهی عجیب، آشفته میکنند تا باور کنید که آنها افراد مناسب برای سیستم شما هستند. بازاریابها (البته بهاحتمال زیاد) تعاملی از پیش طراحیشده را با شما شروع میکنند که طی آن، شما احساس میکنید تاکتیکهای فروش بیشازحد پیچیده و تخصصی اهستند و هر چه در این کار موفقتر باشند، شما پول بیشتری به آنها پرداخت میکنید تا راهحلی برای فروش شما بیابند. اگر شما پس از پایان جلسهی خود با بازاریابها، حس میکنید بیش از اینکه متقاعد شده باشید، گیج و سردرگم شدهاید، به دلیل همین پروسهی طراحیشده است.